به گزارش کاسپین، نسرین بابایی بازیگر مطرح گیلانی در یادداشتی نوشت؛ آنچه مسجل است جدایی هنر از علوم اجتماعی امکان پذیر نیست و اگر در این بخش وارد مطالعات تجربی بشویم اثبات این امر آسان تر خواهد بود.
در یادداشتی از گلادیزاینگل لانگ آمده ( حتی تا نیم قرن بعد از جنگ اول هنر به عنوان مطالعات جامعه شناختی نادیده انگاشته شده، حتی در متون دانشگاهی نیز حضور نداشت) هر چه زمان پیش رفت لازم و ملزوم بودن هنر و اجتماع (مردم) شکلی منسجم، واقعی و باورپذیرتر به خود گرفت.
بعد از جنگ جهانی دوم اتریش یکی از نمونه های بارز این امر بود که به جای ترمیم شکست های اقتصادی و برپایی کارخانه هایش، دست به ساخت سینما می زند و آنجا که سوال می شود چرا؟ پاسخ این است وقتی محصولی تولید و به بستر جامعه تزریق کنیم در حالی که مردمان آن جامعه فرهنگ استفاده از آن را نداشته باشند چه سود؟
این جمله بارها در ذهنم خطور میکند که هنرمند خودساخته تولد یافته ی بستر اجتماع خویش است.
تاثیر خانواده، آموزش و پرورش و تمام مراودات اجتماعی که با بالا رفتن سن و تجربه ی هنرمند نگاه او را جامع تر وسیعتر وزیباشناسانه تر می نمایاند .
جامعه هنرمند را در آغوش می گیرد برای ارائه ی محصولش و ثبات اقتصادی او، فناوری نوین ارتباطی و اطلاعاتی (رسانه) که یکی از ارکان مهم و تاثیر گذار در تحولات اجتماعی محسوب میشود، ارتباط انسانی در فضای مجازی با ظرفیتی بالا در رقابت با رسانههای سنتی و رابطهی تنگاتنگی میان حوزهی عمومی و بدنه دولت ها برقرار میکند که همه دست به دست هم می دهند برای شناساندن هنرِ و هنرمند و موفق شدن شخص هنرمند در جامعه ی زمانه ی خود، پس حتماً گزینه ی هنر برای حل مسائل اجتماعی بالای لیست قرار میگیرد چرا که این نیروی جاذبه، کشش ذاتی که بوجود آمده بی شباهت به کشش ماورائی بین پدر و فرزند نیست اما چگونه می شود هنر که یکی از نهادهای مهم و حیاتی اجتماع و کلاً محصولی اجتماعی ست هر بار که جامعه با تنشی مواجه می شود چه به لحاظ سیاسی و چه اقتصادی ترجیح پناه بردن به آمار و ارقام است و دست و زبان هنر بسته تا مبادا این گرایش مقدس، التیامی بر زخم های جامعه باشد هنر و هنرمند حکایت همان یک لیوان آب سرد است که درست در اوج عصبانیت و تنش ذات و ماهیت درونی آدمی را تا حدودی آرام می کند پس در ترمیم جامعه حتما این فرزند عصای پیری پدر می شود.
در جهان، ایران و گیلان هنر و جامعه اش با تنش ها، باورها، اظهارنظرهای غیر کارشناسی و افراطی و احساسی به واسطه ی افرادی که کارنابلدی آنها را میتوان در کارنامه ی سفیدشان دید، دست و پنجه نرم می کند.
گیلان همواره با فرهنگ و هنر پیوند ناگسستنی دارد و حضور مردمانی با فرهنگ و حافظه ای مثال زدنی شان با سایهی مفاخری بر سر که در سطح ملی بسیار درخشان هستند دکتر معین، اکبر رادی، کیومرث صابری فومنی، شیون فومنی، سیروس شمیسا، سوسن تسلیمی، ابراهیم پورداود، پروفسور سمیعی، امیرهوشنگ ابتهاج، جعفرخمامی زاده، مجید مجیدی، ناصر مسعودی.
گذر فرهنگ و هنر، این حقیقت حاصل خیز در تار و پود گیلان را آنقدر دیده ایم که حواسمان بی هیچ غرضی به سمت ندیدن سوق داده شده است.
خواستم به این مهم برسم در رشت فعالیتهای هنری آن هم در حوزه ی هنرهای دراماتیک مسئولیت هنرمند را صد چندان می کند چه هنر و هنرمند در مواجهه با جامعه چه جامعه در مواجهه با هنرمند.
گیلان قدمگاه نسل پیشگامان تئاتر ایران است بر اساس استناد تازه یاب پژوهشگر خوشنام و پیشکسوت استاد فرامرز طالبی اولین تئاتر تجربی و اولین نمایشنامه نویسی بعد از مشروطیت در رشت تجربه شده است.
حاصل تلاشِ مردان و زنانِ هنرمندِ هویت ساز آن زمانه دور، ۳۲ گروه ثبت شده ی تئاتر، دفاتر انجمن هنر های نمایش در ۱۲ شهرستان استان گیلان و تمام هنرمندان برجسته ی معرف در سطح ملی می باشد که گیلان بیشترین اجراهای نمایشی را در مقایسه با پایتخت داشته است.
در ده سال اخیر اما با توجه به ظرفیت و توانمندی عظیم در حوزه ی تئاتر انگار سوار بر گردونهای شده ایم و به هر سمتی که دلش بخواهد هنرمند را می سراند و هنرش که قرار بود باعث تعالی روح آدمی و جامعهی عصر خویش باشد چنان شکافی ایجاد کرده که نه خود را می شناسد و نه جامعه را .
جمله ای که به آن ایمان دارم این است (خدایم نبخشد مرا اگر ظرف هنر را با ظرف سیاست یکی کنم) ولی نباید غافل شد که تئاتر سیاسی وجود دارد ولی باید آن را به صورت شناخت کسی که این مقوله را نمی شناسند هم سیاست را نمی داند هم تئاتر را، آنجا که سیاست از دالان های هنر می گذرد بدیع، زیبا شناسانه بر پیکره ی جامعه می نشیند و پذیرفتنی می شود و هرکجا که هنر از دالان های سیاست عبور میکند ساختگی ست، بدور از ارضای استانداردها و حساسیت های زیبایی شناسی، می شود مکر، مکری که جامعهی هوشیار می فهمد و منفعل می گردد چرا که محصولِ هنر
برای مردمانِ جامعه ایست که قدم به سمت انسانیت و تکامل برمی دارند نه سیاست به کارشان می آید و نه هیچ چیز دیگر و اگر برخلاف این راه دچار شویم با هنرمندی از درون تهی و جامعهای بی گذار از فرهنگ و هنر مواجه خواهیم شد و طاعون گرفته و بیمار مشغول به دریدن و بلعیدنِ ایدئولوژی هم می شویم.
فرهنگ و هنر می تواند سرلوحه ی سیاستمداران و سیاست مردان باشد چرا که هر کنش گری سیاسی با دغدغههای اجتماعی بی شک از دروازه ی فرهنگ و هنر مسیر و راه خود را پیدا می کند. چیرگی فرهنگ و هنر بر دنیای سیاست این آسیب ها و چالش های اجتماعی را درمان پذیر و آسان می کند.
اما حرف آخر
امروز می توان این امید را در سر پروراند که هنرمند دیار هنرپرور گیلان زمین با رویکردی درست و برنامهریزی اصولی و تکیه بر تخصص می تواند آن عصر روشن و آن دوره ی پر بار تئاتر را برای خود و دوستداران عرصه ی نمایش رقم بزند و این تقابل هنرمند و جامعه را به شایستهترین خواستگاه خود برسد.
قطعاً جامعهای که هنر بشناسد قدردان هنرمند و هنرمندی که مردمانش را مطالعه کرده محصولی استتیک ارائه خواهد داد و این تعامل زیستن را زیباتر می کند.
کد خبر:
14758