به گزارش کاسپین، نیما فریدمجتهدی در یادداشتی نوشت؛ چندی پیش خبری در فضای رسانه و شبکه های مجازی دست به دست شد که نظرم را به خود جلب کرد؛ ظاهراً جهانگرد معروفِ عمانی به نام بدر الوهیبی اخیراً سفری به ایران و شمال کشور (کلاردشت) داشته و اینکه این جهانگرد از خاطرات ناخوشایند سفرش به ایران نوشتهاست. از چندبرابر حساب کردن رستورانها وقتیکه متوجه خارجی بودن او شدهاند تا نبود سرویس بهداشتی در گردشگریترین مناطق ایران، ماشینهای فرسوده، رانندگانی که نه انگلیسی بلدند نه عربی یا هر زبان دیگری غیرفارسی! پوسیده بودن اقامتگاهها، نبود تهویه مناسب، ناهماهنگی شدید بین افراد برگزارکننده تور و مواردی اینچنینی، که چه متخصص حوزه گردشگری باشید یا نه خود گردشگر به آن ناآشنا نیست.
این خبر، نگارنده را یاد گفتمانی با یکی از رانندگان خط یکیاز مناطق ییلاقی رامسر انداخت. چند سال پیش رانندهای از خاطرات درآمدهای خود و برخیاز دوستان در منطقه ییلاقی رامسر از گردشگران عراقی میگفت. نکته جالب توجه ِگفتمان اما، مسائل پیشگفته نبود، نکته در حمل باری بود که هر روزه برای جواهرده میکرد. حمل مواد اولیه مخصوص تولید عسل مصنوعی و تقلبی و اسانسهای متنوع!!! در این میان، اشارهای دیگر عمق این شفافسازی را بیشتر کرد. اعتقاد ویژه گردشگران عراقی به امامحسین (ع) و سوءاستفاده فروشندگان عسل تقلبی از قسم به نام امامحسین (ع)!!! در فروختن جنس تقلبی به آنها. نمونههایی آشنا در جایجای ایران. چه کسی است که نداند حجم عسلهای موجود در ایران، چندین چند برابر تولید محصول عسل طبیعی کشور است. اینها تنها دو نمونه از وضعیت موجود گردشگری کشور است که برای جامعه هدفی رخ میدهد که اتفاقاً جامعه هدف گردشگری ایران برای ارزآوری است. نگاه موجود در کشور و واقعیتهای جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور، به گونهای است که مسئولان حوزه گردشگری نگاه و حساب ویژهای برای جذب گردشگر از کشورهای عربی بهویژه کشورهای حاشیۀ جنوبی خلیج فارس دارند. این نگاه اتفاقاً نگاه نامعمولی نیست، از بسیاری لحاظ ازجمله نزدیکی جغرافیایی، جاذبههای فراوان کشور، قرابتهای فرهنگی و دینی و روابط دیرپای گردشگری میان این مناطق بهویژه مقاصد مذهبی ایران و همچنین سواحل شمالی کشور، یکی از مناطق مورد بازدید گردشگران عرب است. هرچند تحولات سیاسی به فراوانی روند و میزان این ارتباط را دچار مشکلات زیادی کردهاست. اما نکته اساسی این است نگاه دیرپای مقامات حوزه گردشگری کشور در جذب گردشگران عرب همزمانی با نگاه جهانی و توجه تمرکز یافته دنیا برای برداشت ارزی از این بهشتهای درآمدزایی در دنیا کردهاست نمونه عینی آن، موج مهاجرتهای جهانی به این مناطق از حوزه فوتبال گرفته تا متخصصان است. رقابتی شدید در جهان برای خدماترسانی به کشورهای حاشیه خلیجفارس وجود دارد. بنابراین ضرورتی دوچندان برای حفظ این اندک منافذ درآمدزایی برای کشور وجود دارد. نبود سرمایهگذاری، بهروزرسانی و همچنین انباشت توامان عدم برنامهریزی، کندی در حوزههای مدیریتی و از سوی دیگر فرصتطلبی، تفکر و عادت بزندررویی در میزبانان (برخی از مردمِ میزبان)، مجموعهای از عوامل دیگر در تقابل با نگاه بلندمدت و پایدار در این حوزه گردشگری قرار دادهاست. نه اینکه در مراکز گردشگری در جهان گرانی و تقلب نیست، اما این ضربههای جدی در این حوزه، بدون شک موجی از بیاعتمادی و ناامنی را که یکیاز مهمترین دلایل جذب گردشگران است فراهم میکند.
هجومهای مخربِ تودهای که مشابه الگوی حرکت ملخ است این روزها در عرصه گردشگری ایران رایج است. شرایط و منابع و جاذبههای گردشگری را در روزمرگی و بی برنامگی به تباهی کشاندهاست. عمر منابع طبیعی در این فرسایش در حال نابودی است. گردشگری ملخوار، امروز بَریسِ چابهار، فردا اُپرِت، دشتِ دریاسرِ تنکابن، لالههای واژگون لرستان، سوباتان تالش، فیلبَند مازندران، اولسهبلنگای ماسال، هر روز جایی، اسمی فراگیر میشود و وردِ زبان، سیلی به راه میافتد از استوریگیران و پستگذاران و عاشقان تب گنجِ بهشتهای پنهان، عاشقان تفرج و گشتوگذار. نتیجه اینکه، این مناظر و چشماندزاهای طبیعی خارج از ظرفبت بُرد و در حد فراتر از توان، مورد بهرهبرداری قرار میگیرند. خامخوری، یکیاز معضلات گردشگری در حوزه طبیعت ایران است که با استفاده از منابع طبیعی بهشکل پیوسته ظرف مدتی کوتاه، خارج از تمامی ضوابط زیستمحیطی و گردشگری رقم خورده است.
دریاچه عروس در روستای حلیمهجان رودبار استان گیلان نمونه ای از خام خوری گردشگری است؛ خامخوری محض، جامعه محلی که تنها بدون توجه به ارزشهای زایل شده مناظر و چشمانداز منطقه، تنها در رقابت برای زدن بنر برای اجاره ملک یا فروش آنها هستند. عنوانهای پُرطمتراق چون دریاچه عروس، بام سبز، بهشت پنهان. حجم زباله. بلبشوی کامل در حوزه گردشگری طبیعتمحور در کشور جاری است.
تنها شاید در برخیاز محدودهای جهانی یا محیطزیستی اندکی نظام و مدیریت به چشم میخورد. البته مثال نقض آن هم زیاد است. بهعنوانِمثال تنها پارک ملی آبی خشکی ایران، بوجاق را نگاه کنید. نمونه کامل خامخوری در عرصه گردشگری است. روزمرگی، بخور و بزن. هیچ تفکر پایداری در عرصه بهرهبردن از منابع و جاذبههای طبیعی ایران نیست. دشتهای گل، آبشارها، تالابها، سواحل، مناظر، چشم اندازهای طبیعی، یکی میبُرد، یکی میسازد یکی کرایه میدهد. قلیانسراهای داییها به همه شکل و هرگونه مقیاس، تنها سازههایی هستند که قارچگونه بهعنوانِ امکانات رفاهی در این مناطق رشد میکنند. مسیر قلعهرودخان نمادی است از نقش قلیانسراها در گردشگری ایران. دریغ از وجود یک سرویس بهداشتی آبرومند، بهداشتی و اسلامی. انگار تمام آنچه بهعنوانِ امکانات گردشگری در بسیاری از مناظر و منابع طبیعی ایران است غیر از یک جاده و کافههای بومیان نیست. حجم زباله، کچلی چمنِ اطراف دریاچه، خدشههای عمیقی بر پیکره منظر است!! با حذف هرکدام از اجزای یک چشمانداز بهعنوانِ یک کل، کارکرد زیباییشناختی آن از بین میرود.
زشتی منظر، هرج و مرج، گردشگری این روزها، گردشگری اینستاگرامی است که همچون هجوم تودهای ملخ که به هر منطقهای زیبا تکههای بهشت را جستجو کرده و هرجا را به تباهی میکشاند. هجوم هجوم هجوم، خامخوری، و دیگر هیچ. گردشگری که قرار است ارزآور باشد، دردآور است…
کد خبر:
15580