آژانس خبری کاسپین- بهرام قربانپور: آشنایی با ادبیات ملتها، تفکرات نویسندگان، تبادل اندیشه و عقیده و همچنین همذاتپنداری فکری و کلامی بدون «ترجمه» اتفاق نمیافتد.
بی برو برگشت باید اعتراف کنیم که مترجمان تسهیلگر روابط ادبی و کلامی در عصر تبادل دادهها، اندیشهها و عقیدهها هستند و بدون حضور و فعالیت این قشر، ارتباط معنایی با جهان وجود ندارد.
در ادامه با «مریم حسیننژاد» مترجم توانمند و با سابقه گیلانی همکلام میشویم که توانسته با تلاش، خودباوری و اعتماد به نفس، پرچم ادبیات فاخر گیلان را در کشور و دنیا به قله معنا ببرد، با معرفی کوتاهی از «مریم حسیننژاد» این هنرمند گیلانی، گفتگویمان را با وی میخوانید.
معرفی کوتاه از مترجم گیلانی؛
«مریم حسیننژاد» متولد اسفند ۱۳۵۳ شهرستان لنگرود بوده و در رشته شیمی تحصیل کرده است، اما بهخاطر مهارت و پژوهش در متون ادبی و آگاهی و سلطه بر چند زبان بینالمللی به ترجمه ادبی، نویسندگی و ویراستاری پرداخت.
چگونه به صنعت ترجمه وارد شدید؟ آیا اولین کار ترجمهتان را به خاطر دارید؟
در ابتدا باید عرض کنم که ترجمه صنعت نیست، بلکه هنر است.
این اتفاق خوب به دوران دانشجویی بر میگردد که در سال 77 به پیشنهاد یکی از اساتیدم، به ترجمه متون علمی دانشگاه پیوستم و اولین کار ترجمه کتاب را در سال ۸۹ با ترجمه حلالمسایل مکانیک و سیالات تجربه کردم و در واقع اولین اثرم ترجمه ادبی نه، بلکه علوم پایه بوده است.
اولین ترجمه ادبیام ترجمه کتاب اشباح ژاپنی از لافکادیو هرن بود که به باورهای مردم ژاپن در ارتباط با ارواح میپرداخت.
با توجه به تجربه گسترده و پربارتان در ویرایش کتاب، به نظر شما دست ویراستار تا کجا باز است؟ ویراستار در ویرایش متن تا چه حد آزادی عمل دارد؟
تولید اثر به هیچ وجه نباید قلم نویسنده و محتوای اثر را تغییر بدهد و ویراستار اجازه عوض کردن هیچ کلمهای را ندارد و فقط میتواند شیوه نگارشی و آرایههای ادبی را در صورت رعایت نشدن، اصلاح کند.
برخی افراد اقدام به دستدرازی به متون اصلی نویسنده میکنند که این کار چندان مورد تایید نیست و ویراستار فقط میتواند شیوه صحیح نوشتن را لحاظ کند، نه بیشتر.
به طور کلی مترجم در ترجمه (بسته به زمینه و نوع متن) تا چه حد باید به متن اصل وفادار بماند؟
مترجم قبل از ترجمه هر کتاب باید نقدهای مربوط به هر کتابی را مطالعه کند و سبک نوشتاری مولف را بشناسد.
در برخی مواقع مولف از ضربالمثل هایی در کتاب استفاده میکند که در ادبیات زبان مبدا کاربردی ندارد و در چنین مواقعی مترجم از ضربالمثلی با معنی مشابه، اما متناسب با فرهنگ مقصد استفاده میکند.
مترجم باید دقت کند که به ساختار اصلی متن لطمه وارد نکند، بلکه فقط متن را برای خواننده و مخاطب زبان مقصد سادهسازی کند.
در تعیین رسمالخط متن، نویسنده نقش مهمتری دارد یا ویراستار یا حتی ناشر؟
رسم الخط پذیرفته شدهای وجود دارد که برای همه مشترک است و در این نوع رسمالخط ویراستار، مترجم و ناشر اتفاق نظر دارند.
ویراستار اجازه ندارد ساختار نوشتاری مولف را تغییر بدهد و اگر شیوه نگارشی توسط ویراستار تغییر کرد، این حق بر مترجم حادث میشود که آن متن را به حالت اصلی برگرداند، اما هر ناشر دستورالعمل رسمالخطی خاص خودش را نیز دارد.
برخی ویراستاران معتقدند اگر بیش از ۳۰ درصد متن به تغییر و ویرایش نیاز داشته باشد، نباید ویراستاری آن را پذیرفت. نظر شما چیست؟
اگر از جنبه حرفهای و اصولی به آن نگاه کنیم، پذیرش ویراستاری چنین متونی عاقلانه نیست و باید مجدد به نویسنده برگردانده شود، چراکه متن فاقد کیفیت لازم است. اما پذیرش و یا عدم پذیرش چنین متونی بیشتر سلیقهای است.
شما تاکنون متن کتابی را برای ویراستاری بهتر، تغییر دادید؟
خب بله این کار را انجام دادم.
از نظر شما تفاوت ترجمه متون ادبی و فلسفی در چیست؟
من دانش کافی از فلسفه و کتب فلسفی ندارم و از وقتی که بیشترین زمان کاریام صرف ترجمه ادبی شد، دیگر فرصتی برای مطالعه و تحلیل کتابهای فلسفی پیدا نکردم، به خاطر عدم اطلاع از دنیای فلسفه و کتابهای فلسفی، نمیتوانم جواب درستی برای این سوال شما بیابم.
شما بیشتر به ترجمه کدام دست کتابها علاقهمندید و فکر میکنید در این بخش موفق عمل کردید؟
بیشترین کارهایی که ترجمه کردم، رمان بود و در این بخش مسلطتر هستم و طبیعتا علاقه بیشتری به این حوزه دارم.
البته در کنار رمان، کتابهای روانشناسی هم ترجمه کردم.
بیشتر از محتوای کتاب، خود نویسنده برای من مهم است و جز کتابهایی که ناشر سفارش میدهد، اکثر کتابهایم را بر مبنای نویسندهاش انتخاب میکنم.
به عنوان مترجم اگر شخصاً کتابی را برای ترجمه انتخاب کنید، چه دیدگاهی به آن کتاب دارید؟
همانطور که در پاسخ سوال قبلی گفتم، ملاک و معیار من برای انتخاب کتاب، نویسندهمحوری است.
آیا توصیه میکنید مترجمان یک حوزه خاص را دنبال کنند و برای ترجمه بر آثار همان حوزه تمرکز کنند؟
بله کاملا با این موضوع موافقم، چرا که تمرکز روی یک حوزه خاص و نویسنده درصد موفقیت در کار را افزایش میدهد و وقتی در کاری تسلط بیشتری دارید، قطعا درصد خطا کاهش ملموسی پیدا می کند.
وقتی روی آثار یک نویسنده متمرکز میشوید و با آثارش زندگی میکنید، ضمن شناخت آثارش، در ترجمه عملکرد مثبت و موفقی خواهید داشت.
در خصوص آثاری که ترجمه کردید، برای ما بگویید؟
تاکنون ۶۲ کتاب ترجمه کردم که ۱۱ کتاب در بخش خردسال، ۳ کتاب مجموعه شعر و یک کتاب نمایشنامه بوده است. باقی کتابها رمان و داستان کوتاه بودند.
کارهای در دست ترجمه دارید؟
در حال حاضر کتابهای صباحالدین علی و یک رمان فارسی را به ترکی استانبولی ترجمه می کنم. علاوه بر این دو، مشغول ترجمه یک تریلر جنایی هستم.
با توجه به اینکه یک گیلانی هستید، از وضعیت ترجمه و تالیفات نویسندگان و مترجمان گیلانی باخبر هستید، تحلیلی در این بخش داشته باشید.
گیلان حرفهای زیادی در ترجمه دارد، به عنوان مثال در شهر خودم لنگرود مترجمهای قدری چون برادران مرحوم غبرایی و آقای مهدی غبرایی فعالیت میکردند و میکنند که نشان دهنده ظرفیت و قابلیت این استان در بخش ترجمه است.
گیلان مهد شاعران، مولفان و مترجمان بنامی است که بر تارک ادبیات ایران میدرخشند. بدون اغراق، گیلان یکی از ابرقدرتهای ادبیات در کشور است.
توصیه شما به مترجمان تازهکار و دانشجویان رشته مترجمی یا حتی علاقهمندان به این حوزه چیست؟
مهمترین مشکلی که این روزها افراد تازهکار با آن مواجه هستند، عدم آشنایی کامل با زبان و ادبیات فارسی است که توصیه میکنم مترجمان قبل از هر چیز درونمایه و شیرازه ادبیات فارسی را شخم بزنند و زوایای مختلف آن را فرا بگیرند.
به عنوان یک مترجم با قانون کپی رایت موافقید؟
اینکه در ایران قانون کپی رایت رعایت نمیشود، دارای دو وجه مثبت و منفی است؛ وجه منفی آن این است که هر نشری به راحتی میتواند کتاب ترجمه شده قبلی را کپیبرداری کند و با تغییرات جزئی با مترجم و ویراستار خیالی از آن استفاده کند. این اتفاقات در سالهای اخیر توسط ناشرانی که به بنگاه معاملاتی بدل شدند، زیاد صورت گرفته است.
اما وجه مثبت داستان کپی رایت، تشخیص مترجم خوب از بد است، چرا که وقتی از یک کتاب چندین ترجمه روانه بازار میشود، با مقایسه کوتاه میتوان مترجم خوب را از بد تشخیص داد.
آثار هنرمند گیلانی؛
از جمله کارهای مریم حسین نژاد که از استقبال خوبی نیز برخوردار شد، می توان به ترجمه آثار نویسندگان بزرگی مثل هاروکی موراکامی، اورهان پاموک، لافکادیو هرن، کازوئو ایشی گورو, نوال السعداوی و….اشاره کرد.
برخی آثار وی عبارتند از: کینو اثر هاروکی موراکامی، اشباح ژاپنی اثر لافکادیو هرن، چاقوی شکاری اثر هاروکی موراکامی، جایی که شاید پیدایش کنم اثر هاروکی موراکامی، میمون شیناگاوا اثر هاروکی موراکامی، حمله ی دوم به نانوایی اثر هاروکی موراکامی، اورهان پاموک و هنر داستان نویسی اثر پاموک، کازوئو ایشی گورو و هنر داستان نویسی اثر ایشی گورو، موراکامی و هنر داستان نویسی اثر موراکامی، قورباغه ی بزرگ توکیو را نجات می دهد اثر هاروکی موراکامی، دشمن عزیز اثر جین وبستر، بیمار خاموش اثر الکس مایکلیدیس، پیش از انکه مال تو باشیم اثر لیزا وینگیت، وصیت ها اثر مارگارت اتوود هنر پرفورمنس اثر ادوین ساندستورم، راز یک مرده اثر لافکا دیو هرن، انسان در جستجوی معنا اثر ویکتور فرانکل،دوشیزگان اثر الکس مایکلیدیس، هیچ و پوچ اثر وودی الن، دل بستن و دل بریدن اثر راشل براتن، دو زن در یک زن اثر نوال السعداوی که از عربی به فارسی ترجمه کرده و نشر آفتاب در نروژ چاپش کرده است.
کد خبر:
17147
آیا بررسی های علمی ترجمه های فاجعه این خانم را هم خوانده اید؟ آیا آثار ایشان را مطالعه فرموده اید؟ صرفا با چاپ تعدادی کتاب با ایرادات فراوان می شودکسی را مترجم موفق خواند و به شهرت کاذب وی و تقویت توهم وی کمک کرد؟